یادداشت مرد مرده (قسمت چهارم از مقالات بت پرستی مدرن و ... )

                                                       

 

چند وقت پیش پستی توی همین وبلاگ در مورد روشنفکران نوی جامعه ایران و کارهای جیم جارموش داشتم دوست عزیز من وحید بنوعی از کارهای اول جارموش دفاع کرده بود با احترامی که برای عقیده همه و عدم تجاوز به حقوق دیگران قائلم اما باید عرض کنم همچنان اشخاصی مثل جارموش تابع فرهنگ مصرفشان در ایران هستند.

من کاملا به این جریان تقاضا همیشه در مقابل عرضه تولید میشود موافقم

اگر فیلم ساز مستقلی مثل جارموش چنین فیلمی میسازد چون او زایده اجتماع اطرافش است اثرش صرفا مصرفیست. یه کم برام سخته منظورم رو بگم ولی برای اثبات حرفم تلاش میکنم.

توجه کنید که اقایان جارموش یا هارتلی بنوعی نقطه مقابل فرهنگ امریکا هستند ولی جدا از این فرهنگ نیستند و از همین فرهنگ زاییده شدند.

اثبات:                                                                                          

فکر میکنم کمتر کتابخانی در ایران کتاب زنده بگور هدایت رو نخونده باشه.

در این داستان ما با نمادی از انسان طرفیم که به سبب نوع زندگیش داره مرگ رو تجربه میکنه و بنوعی فریاد میزنه در نبود ازادی چیزی بنام زندگی موجود نیست و در حال حاضر اگر تلنگر صادق هدایت را دریافت کرده باشیم متوجه می شویم تمامی ما مدتهاست  مردیم.

اشکال افرادی مثل جارموش اینست که محیط بیان دنیای اطرافشان وسعت جهانی ندارد با اجتماع مرتبط می شود ولی این رابطه اصیل نیست چرا که کوچک است دید کوچک است بیان هم همینطور.

حالا این بیانات رو من مرتبط می کنم با فیلم مرد مرده جارموش که خودم یه زمانی عاشقش بودم ولی در حال حاضر به نظرم اثری مسخره و مصرفیست چرا؟

در این فیلم جارموش مردن جانی دپ را بطور فریم فریم شرح می دهد یعنی از لحظه ایکه او در خانه دختره تیر می خورد مرده ولی بین حیات و مرگ کامل او چند لحظه طول می کشد که این چند لحظه را در این فیلم بصورت تکامل جانی دپ در ۱ ساعت میبینیم.

نگاه شخصی جارموش به این قضییه عارفانه و شاعرانه است ولی شعری که از یک شخصیت خیالی گفته شده باشد که این وظیفه هنر مند نیست وظیفه هنرمند این نیست که گوشه ای بنشیند و فکر کند حالا بیاید از دید و احساس خودش به دنیا بگوید اقای جارموش به شما و امثال شما احترام می گذارم ولی نه به عنوان هنرمند چرا که اولین رکن هنرمند کشیدن درد است از دنیای اطرافش. هنرمندی که هنوز دین خود را به دنیای اطرافش که پرورش دهنده فکر او هستند نپرداخته بیان درونیش به چه دردی میخورد ؟

من و دنیای امروز نیازمند درون شما نیست نیازمند مبارزه و نشانگری شماست.

شاید مرا محکوم کنید که این یک نگاه صرف و خشک به هنر است ولی نه این ازادیست و از اصول هنر است نه نگاه من بلکه این نتیجست. چراکه اگر در جامعه امروز ما ۱۰ درصد از هنرمندان این چنین بودن وضع جامعه و فرهنگ ما این نبود !!

ایا هدایت از مرگ زیباتر صحبت می کند که می گوید بدون ازادی تکاملی موجود نخواهد بو دیا تکامل در مردن جارموش؟

فقط برای من بحث تاوت ایدهالوژی و ... رو باز نکنید که اگر اینجا وبلاگ نبود من ۱۰۰۰ ها برگ برای شما من باب این موضوح حرف میزدم.

حالا روشنفکرانی که افرادی مثل جارموش و... هزاران شخص دیگر را در مقابل  فرهنگ  بت میکنید منتظر پاسختان هستم

بقول سارتر : قلم و هنر باعث ایجاد دین در هنرمند نسبت به اجتماع میشود برای اینکه یک مطلعه اضافی هم در این مورد داشته باشید می توانید مجمعه مقالات و ترجمه های دکتر مصطفی رحیمی را مطالعه نمائید.

بدرو د                                                                           

حامد

نظرات 2 + ارسال نظر
وحید شنبه 19 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 09:22 ب.ظ

دیدگاهتان راجع به هنر اصلن مورد پسند من نیست ، هنر زبان نژاد و فرهنگ و ملیت ها نیست ، هنر زبانی انسانی و جهانی است و برفرض هم جارموش تابع گرایشات رفتار مصرف کنندگان فیلم هایش در اروپا یا هرجای دیگر باشد ، چه ایرادی دارد . این درست ایرادی است که به کیارستمی گرفته می شود . دفاع من از سینمای جارموش هم برآمده از یک دیدگاه فرمی سینما است نه محتوایی ، تازه من پای سینمای سال های ابتدایی جارموش سینه می زنم که مطمینن این سخن شما بر ای آن زمان جارموش صحیح نمی باشد ، شما فیلم های عجیب تر از بهشت ، دوستی اجباری ، شب روی زمین او را اگر دیده باشی به این نتیجه می رسی که جارموش این فیلم ها با جارموش عرفان زده ی گست داگ و مرد مرده فرسنگها فاصله دارد ، و من قبول دارم ولی دید او نسبت به سینما همان است ، همان شوخ وشنگی دوست داشتنی و همان لذت بی خود بودن و زیستن . ولی راجع به بت کردن و دیدگاه های فرا متنی راجع با آثار هنری قبول دارم که ما ایرونی ها گندش را در آوردیم . مشکل می دانی کجاست ، متاسفانه الان پرفروشترین کتاب های ایران کتاب های فلسفی است آن هم دریدا و لیوتار که فرانسوی دان ها هم آن ها را نمی فهمند ، ما در فضای طبیعی و سرگرم ساز هنر که در همه جای جهان جاری است تنفس نمی کنیم . وهمیشه این میل خاص بودن و خاص شدن ما را مورد عنایت قرار داده است . شما شعر را ببینید همه در بند زبانند ، در رمان همه می خواهند جیمس جویس بشوند . در مورد این سخن شما که " باید عرض کنم همچنان اشخاصی مثل جارموش تابع فرهنگ مصرفشان در ایران هستند. " سخن بسیار است ،در چرایی اینکه آیا این سخن شما برای هنر ضعف محسوب می شود یا نه خیلی صحبت است ، آبا یک پرسش خاتمه می دهم آیا جنگ های جهانی ، وضعیت امروز عراق ، فیلم پنهان میشاییل هانکه از فرهنگ هایی که انسان مصرف کننده اش بوده پدید نیامده ؟
سنت و تجدید راه خویش نمودند ، مرد جان به لب رسیده را چه نامند .

mysh شنبه 2 تیر‌ماه سال 1386 ساعت 02:51 ق.ظ

۱)مهمترین وظیفه فیلمساز طرح سوالاتی است که در ذهن دارد و مهمترین وظیفه یک فیلم ایجاد تفکر و احساس در مخاطب .
۲)دیدگاه هدایت و جارموش نسبت به مرگ هیچ ربطی به هم ندارند.
۳)دیدگاه مصرفی بودن در این بحث جایی ندارد.
۴)من دیدگاه کلی جارموش رو دوست دارم و شما ندارید ، این منطقی به نظر میرسد،چون من یک جور فکر میکنم و شما یک جور دیگر.
۵)قرار نیست برای چیز هایی که فکر می کنیم همدیگر را قانع کنیم .
۶)لطفا وارد مقوله روشنفکری نشوید. اختلال این بحث ها نتیجه ای ندارد . گر چه شما بیشتر دنبال مبارزه طلبی هستید تا نتیجه.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد