اندر حکایت جماعت روشنفکر و بت پرستی مدرن(قسمت اول)

 

                                      ویرانی هنر در جامعه ی ایران

                                    

هفت قران به میان زبانم لال کور و علیل ولال و مفقود و نفله گردم اگر بخواهم به صاحت جماعت روشنفکر این روزهای ایران که دود سیگار را از اکسیژن بیشتر تنفس می کنند مواد نئشه اور از تل ترامادول و حشیش و اکس و شیشه و سنگ و کلوخ و اجرپاره را در حلق مبارک فرو می برند.هنر را غرق در خود کرده و مباحصات از ما بهترانی من باب اصول و فروع نظام های ایسم دار و بی ایسم و پسا پست مدرن می کنند .و خواهر و مادر و هفت جد ارتیست های خودی و بیگانه را جلوی چشمشان می اورند و در اخر لب به تحسین از جنابان عزیز و قدیر و محترو و گرام و بزگ جامعه هنر نموده.گیس های خود را بلنی و پریشان نومده (در جامعه مونثان)و لباسهای رنگین و دامن های چین دار بلند می پوشند.                                                                                                 Jim Jarmusch

از ون گوگ و داوینچی و لینچ و رباتیگان و گدارو لیوتار و  نیچه و سارترو.............داستانها  روایات و اسطوره هائی اظهار می دارند که همه را اندر کف خون جملات عالیه و نامبر ۱ خود نموده.

من واقعا همیشه با حسرت به این جماعت نگریستم و بدون روی در بایستی  بگویم که عاشق وجناتشان شده ام پدر سوخته ها ادم رو می کشند اینقدر مامانند و وقتی انها را می بینی انگار در ویترین مغازه ای شیک در حال تماشای اثاری هستی که حس نوستالوژیک تو را به وجد می اورند.و چه صحبتهائی که نمی کنند از هفتاد و هفت هنر می گویند و میشنوند و از دهانشان جوا هرات سرازیر است .بسی روشنگر هستند و بنوعی پرچمدترتن این مرز و بوم بسوی دنیای مدرنند.

اما یک مشکل کوچولو در این جما عت موجود است و ان هم: عمل است

این اساتید بیشتر در حوزه ی صحبت کردن و عطر اگین نمودن فضای  فرهنگی کشور در حال انجام وظیفه هستند  و زمانیکه انها را در موقعیت های دیگری مشاهده می کنی همین اقایان و خانمان کارهائی ازشان سر می زند که در خواب هم نمیبینی که یک لمپن بینوا و بد بخت فلک زده مادر مرده بی تمدن انجام دهد. این گونه افراد بیشتر در حوزه سخن وری در تمامی مواد و شاخه هاو شعبات ان مهارت دارندو نمی دانم با اینکه اینقدر افکار روشنی دارند ولی هیچ عملی در این باب از انها سر نمیزند.احتمالا به این علت است که انگشتان مبارک ملول نشود و یا اینکه نوشتن و عمل کردن از وقت حرف زدن ویا تفکر در باره ی حرف زدن می کاهد.

از دیگر خواص انها بت پرستی است بله می دانم تعجب می کنید ولی این یک داستان کاملا واقعی است . چون این واژه در این عصر کمی سخت الهضم است لذا داستانی برای شما نقل می کنم تا از تعجبتان بکاهم.

زمانیکه از ان بیشتر از چند ماهی نمیگذرد با چند عدد از جنابان عزیز بالا که شرحشان پیشتر رفت در جمعی هم مشرب شدم و این افتخار را یافتم که از بیانات جذاب و پر طمطراقشان پر لذت شوم.

موضوع بحث مذکور هم در مورد اقای بزرگ کبیر استاد علی حضرت جیم جارموش بود.هر دو طرف متحد شده و چنان از این شیر مرد و اثارش به تعریف و تمجید می پرداختند که در حقیر این شک را ایجاد کردندکه اون جارموشی که ما میشناختیم شخص دیگری بوده و این یکی لابد چه تحولات اساسی در باب تمدن و تحول ان ایجاد کرده.این جانب برای اینکه رفع شک نمایم سوالاتی را در مورد اقای جارموش مطرح کردم و کمی از عقاید خود در مورد ایشان سخن راندم که بدین شرح بود.

از نظر حقیر اقای جاموش یک شخص کاملا عادیست و اثارش را بیشتر جامعه خنگ روشن فکر می پسندند و البته چیز زیادی هم از ان نمی فهمند به نظر بنده خود جارموش خان هم از ضریب هوشی پائینی بهره برده .باور کنید شواهد بسیاری برای ثبوت ادعای مذکور دارم .

بناگاه بعد از بیناتم گوئی طوفان نوحی از الفاظ چارواداری بر سر بنده به یکباره فرود امد که ای بوزینه مشنگ زنجیری شیر پاک نخورده تو مگر رقمی هستی که به خود اجازه میدهی در مورد حضرت جناب و........ کلمه بگوئی و.................

اقا سرتان را درد نیاورم

 

                                                                                                  (ادامه دارد)

نظرات 2 + ارسال نظر
وحید سه‌شنبه 15 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 01:37 ق.ظ http://cinse7en.blogspot.com

خیلی حال کردم دیگه وفتشه که ماها برینیم به کاسه کوزه این ها ، جماعتی که تخم لطفعلی خان رو به تیوری های پست مدرن ربط می دهند و سر از جنگل های فیلم مرد مرده در می آورند و به خزعبلاتشان می گویند دیدگاه فرامتنی ، ای ریدم به متنتو و فرامتنت . بله راست گفتی این سندروم روشنفکری ، پست مدرنی و دید فرامتنی در کشور ما بدتر از فرانسه شیوع پیدا کرده . ولی با تمام احترامی که برای نظرتان راجع به جارموش قایلم باید بگویم که فیلم های سال ها ابتدایی جارموش را می پرستم چون سینما گری آزاد است که لحظات به شدت مسخره زندگی را به تصویر می کشد . من هم دلایلی برای خود دارم ولی خوب کاری می کنید گند می زنید به این جماعت .

حامد سه‌شنبه 15 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 07:43 ب.ظ http://www.anathem.blogsky.com

دوست عزیز ممنون ولی اگر واقعااز ایندرد رنج می بری ولی خواهش میکنم در مورد اظهارات من در مورد یمنا زودتصمیم نگیر اینها یک سلسله داستان و مقاله است که من کم کم میذهرم تو وبلاگ

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد