در ادامه

 

فیلم نامه به انتهای راه نزدیک شده تغییراتی در فیلم نامه داده ام .اما غالب عوض نشده باید پاکنویس و ویرایشش کنم .

فردا با تهییه کننده قرار ملا قات داریم.

تهییه کننده برای این کار که اولین کار حرفه ای بود دست ما رو کاملا باز کرده .

بچه های موزیک هم دارند کار می کنند ولی خیلی کند که یه کم نا امید کنندست منتظر طرح محمود قلی پور هستم تا فیلم نامه نهائی رو کامل کنیم.

اگر هر کدوم از اجزای فیلم رو بطور جداگانه بررسی کنیم می بینیم کار قوی در پیش اما باید ببینیم این اجزا در کنار هم هم چنین جوابی میدن؟

تو پست بعدی می خوام در مورد کارهای رضا یزدانی بنویسم.

اخرین فیلم جالبی هم که دیدم پریشانی از paul schneider  بود کار قوی و جالبی بود

حامد

بدرود

یا علی گفتیم و فیلم اغاز شد

 

 

درد من نه از ایشان بود

بلکه خود ایشان

که دردند

 

کار ما قدم به مراحل تازه ای گذاشت.اول اینکه تهیه کننده جدیدی با هامون همکاری می کنه که دست ما را خیلی باز تر کرده بعدش با محمود و محمد دیروز جلسه داشتیم که جلسه خوبی بود.

محمود مثل همیشه کمک میکنه اما به نظر من زیادی تو تارانتینو غرق شده اگه بهش بگن دوست داشتی تو تاریخ سینما کدوم فیلم رو بسازی بی شک جوابش pulp fiction  تارانتینو ست.

امروز باید فیلم نامه رو کامل کنم. ولی اولین موضوع نا امید کننده اسم فیلم که باید به خاطر خطوط لعنتی سیاه و قرمز و البالو ئی اسمش رو عوض کنیم .

 اینجا حتی اجازه نمی دن حرف بد از دهنت در بیاد یعنی اگه در بیاد دهنت رو بتون ارمه می کنند. اینجا اگه اب هم بخورین بهش یه ممیزی می چسبونند.

محمود میگه من تند رو ام خب راست میگه بقول هربرت رید در تمام طول تاریخ تمامی تحولات مدیون همین تندرو هاست . امیدوارم مسئولین امر بی ادبی این کودک کم خرد را در تمامی زمینه ها نادیده بگیرند چرا که صحبت های ما هیچ وقت شخصی رو مورد خطاب قرار نمیده بلکه با مفاهیم لازی میکنیم ما نه امریکا را قبول داریم نه انگلیس و نه هیچ ............... بمانددیگر . 

باید طراح صحنه و منشی صحنه هم گیر بیاریم یه بازیگرم کم داریم کار واقعا مشکل داره جلو میره ولی اگه قرار بود غیر از این باشه جای تعجب داشت.

بچه های موسیقی فعلا دارن خوب کار می کنند . ما تلاشمون رو میکنیم که فیلم رو برای جشنواره فیلم کوتاه امثال تهران اماده کنیم امیدوارم بشه.

حامد

بدرود

فیلم ساز مرده فیلم می سازد

 

 

                                                         

                                                      marijuana

 

خب عوامل رو داریم جمع میکنیم تا اینجای کار

 

کارگردان: محمد مسلم اعتمادی                                                                   

دستیار کارگردان: ارین متین

فیلم نامه و نویسنده :حامد مجیدیان

موسیقی: ارین متین با همکاری حامد مجیدیان                                               

نوازندگان: ۱.محمد رجبی      bass

             ۲.ارین متین     electric guitar

             ۳.بهراد کیوانی      keyboard  

             ۴.فربد حسینی       drum  

اهنگساز:ارین متین

بازیگران :نوید فلاحی و حامد مجیدیان و سومی هنوز انتخاب نشده

تدوین :در صورت توافق محمود قلی پور

تهیه کننده :محسن رجبی

هنوز چند تا از عوامل موندن که تا فردا تیم بسته میشه و احتمال زیاد اخر این هفته فیلم برداری داریم.

من خودم با چند تا از بچه ها کار طراحی صحنه و نورش رو انجام میدم که کار نورپردازیش واقعا مشکلترین مرحله فیلمه

از همه اینها گذشته در این فیلم ۵ دقیقه موسیقی ناب و اصیل و مدرن می تونین گوش بدین که واقعا روی ایدش کار شده و ابداعات و نواوریهای فنی تکنیکیش فوق العادست یعنی به جرات میتونم بگو شاید در سالهای اخیر هیچ کس برای فیلم کوتاه چنین موسیقی نساخته باشهو جزو تنها موسیقی های فیلم است که به جرات میشه گفت همگام با موسیقی جهانیست.

یه فیلم نامه پست مدرن و مخلوطی از چند ژانر .

ما داریم تلاش خودمون رو میکنیم تا اخر تیر کار تموم شه که تو جشنواره فیلم کوتاه تهران و جشنواره فیلم کوتاه امستردام شرکتش بدیم.

خودمون که واقعا بهش امیدواریم تا ببینیم چی میشه.کار کاره نو ست و مولف .و قالب و کلیشه فیلم کوتاه رو در ایران دستخوش تغییر قرار خواهد داد.

حامد

بدرود

 

 

از من انتقاد کنین

 

فیلمسازی عشق من است

 

بالاخره این ادم مغرور و یک دنده که از همه عالم و ادم ایراد میگیره و همه رو محکوم میکنه اگر بد شانسی نیاره هفته اینده داره در مسند کارگردان و فیلمنامه نویس فیلم کوتاه خودش رو با نام

MARIJUANA

رو کلید میزنه.فیلمmarijuanaی که من در موردش صحبت نمیکنم و بعد از ساخت اون رو تو وبلاگ میذارم تا نظرات شما را در مورد این فیلم و این انسان عاصی ببینم.

مسلما از نقد های شما حتی اگه فحش و ناسزا باشه استقبال میکنم.

حامد

بدرود

بدون شرح

     
بهتر جای ورور کردن من فقط لذت ببرید
 
     
         
 
                  Forest Without Leaves, Abbas Kiarostami    
 
حامد
بدرود

سقوط سینمای ایران باسرعت نور

 

سینمای ایران رو به احتضار است سینماگران و تهیه کننده ها هم که فقط زر مفت میزنند

خواهش میکنم به فیلم هائی که در سال ۸۶ اکران شده توجه کنید:

اخراجی ها : من نمیدونم کدوم دیوانه ای دوربین دست ده نمکی داده این فیلم وخامت سینمای ایران و فرهنگ ایرانی رو با رکورد فروشش نشان داد شرط میبندم اگه DEPARTED اسکورسیزی اولین بار تو ایران اکران میشد اندازه این مهملات ده نمکی نمیفروخت                                                                                                                             

                                      

مهمان: اقای اسدی واقعا تو تو امریکا درس خوندی و تو سوئد سینما درس دادی؟؟!!!!

سنگ کاغذ قیچی:بابا تو رو خدا اگر کمی وجدان دارید جلوی این سرمایه لعنتی که اینجور داره حروم میشه رو بگیرید این یارو معلوم نیست چی کار می خواسته بکنه .اخه به ارار های سکانس گروگانگیری میشه گفت دیالوگ؟              

                                                                                                  

شب بخیر فرمانده:ادم وقتش با ولگردی تلف کنه بهتره تا این فیلم رو نگاه کنه

صحنه جرم: وقتی دیدم ابراهیم شیبانی تو ۲۰ سالگی فیلم بدنه ای مثل زهر َعسل رو ساخته باورم نشد الان که فیلم جدیدشو دیدم فهمیدم کار درستی کرده بودم که باور نکردم

نقاب: تو رو خدا نگاه کن اینقدر وضع خراب که قورباغه هفت تیر کش شده .نقاب شده اثری دارای ساختار

قلقلک: اگه بشه اسمش رو گذاشت فیلم خواهش میکنم وقت خودتان را با این مهملات نجس نکنید                                                                           

خون بازی : بد نبود ولی قضییه قورباغه سر جای خود باقیست این فیلم اونی نبود که اینقدر همه براش غش و ضعف میرن                                                      

اگه میتونی منو بگیر:تنها فیلمی که به نظرم حرفی برای گفتن داره شاهد احمدلو از وقتی از خیر فوق لیسانس گذشت خوب حرکت کرده .فیلم بد جوری داره ادای کارهای کوئن ها رو در میاره شلختست ولی به خاطر جسارت در تجربه فرمیش قابل بحثه

من در انتظار اثار هنری و سینمائی نیستم التماس میکنم یک فیلم خوب از سینمای بدنه نشانم دهید همین.

حاصل سینمای مصرفی که زایده و ترویج کننده CAPITALISM است همین میشود بعد منتقدان عزیز بیانیه میدهند به فریاد برسید که امریکا سینما را دارد نابود میکند. سینمای ما شده تبلیغ مسواک و کالباس و شوفاژ ولباس و مد .

 

بازیگریها که به تنه سینما زار میزنه

باران کوثری بد نیست ولی من نمیدونم این نقش ادم معتاد تا کی میخواد تو سینمای ایران جایزه ببره

بازیگران اخراجی ها فقط لودگی یک برنامه تلویزیونی رو زنده می کنند اقای عبدی شما چرا؟

امین حیائی در سنگ کاغذ قیچی بعد قرنها از TIP های لعنتیش در اومده

سحرزکریا بهتره ادا در نیاری بازی کردن و بازیگری با ادا در اوردن فرق داره

حمید لولائی خوبه یعنی واقعا قدرت بازیگریش رو خوب به رخ می کشه از بدن و میمیک صورتش خوب استفاده میکنه

                          سحر زکریا و حمید لولایی - اگه می تونی منو بگیر                        

یکی این شریفی نیا رو از مرداب نجات بده .به فکر خودت نیستی به ما رحم کن

PORIYA PORSORKH (دکمهP کیبوردم خرابه):بچه جای اینکه تو شب شیشه ای بلبل زبونی کنی برو دو تا فیلم نگاه کن تا یه کم بازی یاد بگیری

کاری نمیشه کرد فقط تاسف باید منتظر بمانیم تا بقیه رو ببینیم ولی قسم می خورم اگه نقش های سیمرغی هم راضیم نکرد دیگه تا اخر عمر این مزخرفات سینمای ایران رو نگاه نکنم

چند بار این تصمیم رو گرفتم اما .........

بقول POSHKIN نویسنده روسی: وطن عزیز عاشقت هستم و بی رحمانه از تو متنفرم

بدرود

حامد

 

یادداشت مرد مرده (قسمت چهارم از مقالات بت پرستی مدرن و ... )

                                                       

 

چند وقت پیش پستی توی همین وبلاگ در مورد روشنفکران نوی جامعه ایران و کارهای جیم جارموش داشتم دوست عزیز من وحید بنوعی از کارهای اول جارموش دفاع کرده بود با احترامی که برای عقیده همه و عدم تجاوز به حقوق دیگران قائلم اما باید عرض کنم همچنان اشخاصی مثل جارموش تابع فرهنگ مصرفشان در ایران هستند.

من کاملا به این جریان تقاضا همیشه در مقابل عرضه تولید میشود موافقم

اگر فیلم ساز مستقلی مثل جارموش چنین فیلمی میسازد چون او زایده اجتماع اطرافش است اثرش صرفا مصرفیست. یه کم برام سخته منظورم رو بگم ولی برای اثبات حرفم تلاش میکنم.

توجه کنید که اقایان جارموش یا هارتلی بنوعی نقطه مقابل فرهنگ امریکا هستند ولی جدا از این فرهنگ نیستند و از همین فرهنگ زاییده شدند.

اثبات:                                                                                          

فکر میکنم کمتر کتابخانی در ایران کتاب زنده بگور هدایت رو نخونده باشه.

در این داستان ما با نمادی از انسان طرفیم که به سبب نوع زندگیش داره مرگ رو تجربه میکنه و بنوعی فریاد میزنه در نبود ازادی چیزی بنام زندگی موجود نیست و در حال حاضر اگر تلنگر صادق هدایت را دریافت کرده باشیم متوجه می شویم تمامی ما مدتهاست  مردیم.

اشکال افرادی مثل جارموش اینست که محیط بیان دنیای اطرافشان وسعت جهانی ندارد با اجتماع مرتبط می شود ولی این رابطه اصیل نیست چرا که کوچک است دید کوچک است بیان هم همینطور.

حالا این بیانات رو من مرتبط می کنم با فیلم مرد مرده جارموش که خودم یه زمانی عاشقش بودم ولی در حال حاضر به نظرم اثری مسخره و مصرفیست چرا؟

در این فیلم جارموش مردن جانی دپ را بطور فریم فریم شرح می دهد یعنی از لحظه ایکه او در خانه دختره تیر می خورد مرده ولی بین حیات و مرگ کامل او چند لحظه طول می کشد که این چند لحظه را در این فیلم بصورت تکامل جانی دپ در ۱ ساعت میبینیم.

نگاه شخصی جارموش به این قضییه عارفانه و شاعرانه است ولی شعری که از یک شخصیت خیالی گفته شده باشد که این وظیفه هنر مند نیست وظیفه هنرمند این نیست که گوشه ای بنشیند و فکر کند حالا بیاید از دید و احساس خودش به دنیا بگوید اقای جارموش به شما و امثال شما احترام می گذارم ولی نه به عنوان هنرمند چرا که اولین رکن هنرمند کشیدن درد است از دنیای اطرافش. هنرمندی که هنوز دین خود را به دنیای اطرافش که پرورش دهنده فکر او هستند نپرداخته بیان درونیش به چه دردی میخورد ؟

من و دنیای امروز نیازمند درون شما نیست نیازمند مبارزه و نشانگری شماست.

شاید مرا محکوم کنید که این یک نگاه صرف و خشک به هنر است ولی نه این ازادیست و از اصول هنر است نه نگاه من بلکه این نتیجست. چراکه اگر در جامعه امروز ما ۱۰ درصد از هنرمندان این چنین بودن وضع جامعه و فرهنگ ما این نبود !!

ایا هدایت از مرگ زیباتر صحبت می کند که می گوید بدون ازادی تکاملی موجود نخواهد بو دیا تکامل در مردن جارموش؟

فقط برای من بحث تاوت ایدهالوژی و ... رو باز نکنید که اگر اینجا وبلاگ نبود من ۱۰۰۰ ها برگ برای شما من باب این موضوح حرف میزدم.

حالا روشنفکرانی که افرادی مثل جارموش و... هزاران شخص دیگر را در مقابل  فرهنگ  بت میکنید منتظر پاسختان هستم

بقول سارتر : قلم و هنر باعث ایجاد دین در هنرمند نسبت به اجتماع میشود برای اینکه یک مطلعه اضافی هم در این مورد داشته باشید می توانید مجمعه مقالات و ترجمه های دکتر مصطفی رحیمی را مطالعه نمائید.

بدرو د                                                                           

حامد

کامران شیردل در بررسی اثار کامران شیردل (قسمت سوم)

 

قلعه

 

فیلم بعد استاد قلعه بود که به ابعاد زندگی زنان فاحشه پیش از انقلاب می پرداخت.

از لحاظ تکنیکی استاد پیشرفتی نداشت علتش هم این بود که زیادی تو موضوع غرق شده بود  تدوین ازار دهنده بود و  بدتر از همه که این نکته را به استاد باز در اخر جلسه اطلاع دادم کلام در این فیلم بود .

اگر شما چشم بسته فیلم را نگاه می کردید و فقط با قوه شنوائی کار میکرد تمام فیلم را میفهمیدید دیالوگ منولوگ و.... در این فیلم ارزش بصری انرا به میزان زیادی پایین اورده بود.

اما از نکات مثبت فیلم نشان دادن این نکته بود که سرنوشت خیلی از انسانهای طبقه کارگر به جائی ختم نمی شود و ته سرنوشتشان باز است و همچنین اشاره به این نکته که در چه شرایطی کوچکترین امکانات در تعیین مسیر زندگی و ادامه ان چه نقشی ایفا می کند.