روشنفکران و بت پرستی مدرن (قسمت دوم)

 

القصه

سرتان را درد نیاورم به سختی هر چه تمام تر از این طوفان مهلک فرار کردم و بعد از اظهار پوزش و خاکگساری سوالی مطرح کردم که ای عزیزان نظرتان در مورد فیلم قهوه و سیگار جناب جارموش ( که فاحشه ترین فیلم ایشان است) چیست؟

و من با علم به اینکه مصاحبه خود جارموش خان من باب مفاهیم این فیلم گفته که می خواسته لحظات کوچکی از زندگی که ما بدانها توجه نداریم ولی همانها بوجود اورنده زندگی ما هستند را برای ما نمایش دهند و بگو یند زندگی از همین لحظات کوچک تشکیل شده.البته اقای جارموش خیلی علاقه مندند و تلاش مینمایند که مخاطب بعد از دیدن فیلمهاش تا چند روز تحت تاثیر و منگ و گیج فیلم  بماند ( مثل کاری که لینچ در بزرگراه گمشده میکند).                          

                                      تام ویتس و ایگی پاپ در نمایی از قهوه وسیگار

ولی از ما انتظار بود تا ببینیم اظهارات دوستان روشن ما ایا کوچکترین نزدیکی می تواند به این داستان بکند یا خیر اما تا دلتان بخواهد حرفهای  خشگل  که هیچ چفت و بسطی نداشت شنیدیم و دریغ از کوچکترین نقدی.

 

دیزالو به داستانی دیگر که چند روز پیش برایم پیش امد (ایناریتو یی)

بشکلی کاملا اتفاقی به یکی از دوستان بر خوردم که گویا در هنر روزگار به سختی میگذراند و عاشق فیلم سازیست و مملو از ایده و در دنییای مالیخولی یائی خودش روزگار میگذراند و هرگاه نظری هنری از شخصی می شنود من باب احترام زهرخندی میزند و با ۱ الی ۲ جمله پاپ کار را به اتمام میرساند (ماسمال) می کند.این دوست بیچاره ما فیلمی به ما نشان داد که شامل صحنه ها ئی اشفته و ساده وگیرا از زندگی خودش در ۱ سال اخیر بود که زمان فیلم حدود ۱ ساعت بود و واقعا ذلیل شوم اگر دروغ بگویم اثری فوق العاده هنری زیبا ساده شاعرانه و مهمتر از همه بدون ادا اطوار و افه های ارت و روشن فکری و قهوه و...........از این حرف ها بود گاهی طنز بود گاهی تراژیک گاه سیاه و تلخ گاهی شیرین و شما را در یک سری پلان اشفته با خود همرام می کرد و شما به راحتی درک میکردید که همین لحظات کوچک و ساده چگونه باعث شکل دادن زندگی شده است یعنی دقیقا همان کاری که جناب جارموش این همه زور می زنه تا نشونش بده.

من به وجد امدم و حکایت اقای جارموش را برای دوست خود تعریف کردمو او را تشویق به تدوین فیلم و شرکت دادنش در جشنواره های درونی و برونی نمودم ولی به حالتی که دل سنگ را کباب میکرد سیگاری اتش کرد و گفت:                

عزیزم من نه نامی دارم نه سرمایه و نه پشتیبان تازه بالفرض که اینها رو هم داشته باشم:

        در مملکتی که بت پرستس هنر مردم شده هنر به چه دردی میخورد؟!

اقا همین جمله اخر ۲ ۳ روز تو کله ما تاب میخورد و ما را داغان و خراب کرده بود بعد از اندک زیادی تفکر و مکاشفت به این نتیجه رسیدم:

 

در کشوری که هنر وسیله نمایش است نه وسیله بیان

در کشوری که هنر تبدیل به تیپ شده

و از کسان مختلف برای خود بت هائی با صاحت مقدس ساخته ایم که جرات نداریم کوچکترین تعرضی به حدودشان بنما ئیم

در کشوری که در هنرش نقد سالم از میان رفته نقاد مورد تعرض قرار می گیرد و کسی نقدی بر روی کارهایش نمی پذیرد

در کشوری که هر نقدی مخالف عقیده و اثرمان باشد سریع موضع می گیریم و طرف مقابل را به انواع مفطرات محکوم می نمائیم واقعا ایا هنر به دردی می خورد؟

 

حالا باید دسته جمعی این جمله را قاب بگیریم و بر سر مسطراح بزنیم

                                   هنر نزد ایرانیان است و بس

در دفاع از هنر و هنرمندان واقعی

ببخشید که تند رفتم که در شماره های بعد تند تر خواهم رفت  اما خواهش میشود اگر جائی اشتباهی دیدی به حساب جهل و نادانی بنده بگذارید و در مسیری که پیش گرفتم مرا یاری نمیائید

بدرود حامد  

 

اندر حکایت جماعت روشنفکر و بت پرستی مدرن(قسمت اول)

 

                                      ویرانی هنر در جامعه ی ایران

                                    

هفت قران به میان زبانم لال کور و علیل ولال و مفقود و نفله گردم اگر بخواهم به صاحت جماعت روشنفکر این روزهای ایران که دود سیگار را از اکسیژن بیشتر تنفس می کنند مواد نئشه اور از تل ترامادول و حشیش و اکس و شیشه و سنگ و کلوخ و اجرپاره را در حلق مبارک فرو می برند.هنر را غرق در خود کرده و مباحصات از ما بهترانی من باب اصول و فروع نظام های ایسم دار و بی ایسم و پسا پست مدرن می کنند .و خواهر و مادر و هفت جد ارتیست های خودی و بیگانه را جلوی چشمشان می اورند و در اخر لب به تحسین از جنابان عزیز و قدیر و محترو و گرام و بزگ جامعه هنر نموده.گیس های خود را بلنی و پریشان نومده (در جامعه مونثان)و لباسهای رنگین و دامن های چین دار بلند می پوشند.                                                                                                 Jim Jarmusch

از ون گوگ و داوینچی و لینچ و رباتیگان و گدارو لیوتار و  نیچه و سارترو.............داستانها  روایات و اسطوره هائی اظهار می دارند که همه را اندر کف خون جملات عالیه و نامبر ۱ خود نموده.

من واقعا همیشه با حسرت به این جماعت نگریستم و بدون روی در بایستی  بگویم که عاشق وجناتشان شده ام پدر سوخته ها ادم رو می کشند اینقدر مامانند و وقتی انها را می بینی انگار در ویترین مغازه ای شیک در حال تماشای اثاری هستی که حس نوستالوژیک تو را به وجد می اورند.و چه صحبتهائی که نمی کنند از هفتاد و هفت هنر می گویند و میشنوند و از دهانشان جوا هرات سرازیر است .بسی روشنگر هستند و بنوعی پرچمدترتن این مرز و بوم بسوی دنیای مدرنند.

اما یک مشکل کوچولو در این جما عت موجود است و ان هم: عمل است

این اساتید بیشتر در حوزه ی صحبت کردن و عطر اگین نمودن فضای  فرهنگی کشور در حال انجام وظیفه هستند  و زمانیکه انها را در موقعیت های دیگری مشاهده می کنی همین اقایان و خانمان کارهائی ازشان سر می زند که در خواب هم نمیبینی که یک لمپن بینوا و بد بخت فلک زده مادر مرده بی تمدن انجام دهد. این گونه افراد بیشتر در حوزه سخن وری در تمامی مواد و شاخه هاو شعبات ان مهارت دارندو نمی دانم با اینکه اینقدر افکار روشنی دارند ولی هیچ عملی در این باب از انها سر نمیزند.احتمالا به این علت است که انگشتان مبارک ملول نشود و یا اینکه نوشتن و عمل کردن از وقت حرف زدن ویا تفکر در باره ی حرف زدن می کاهد.

از دیگر خواص انها بت پرستی است بله می دانم تعجب می کنید ولی این یک داستان کاملا واقعی است . چون این واژه در این عصر کمی سخت الهضم است لذا داستانی برای شما نقل می کنم تا از تعجبتان بکاهم.

زمانیکه از ان بیشتر از چند ماهی نمیگذرد با چند عدد از جنابان عزیز بالا که شرحشان پیشتر رفت در جمعی هم مشرب شدم و این افتخار را یافتم که از بیانات جذاب و پر طمطراقشان پر لذت شوم.

موضوع بحث مذکور هم در مورد اقای بزرگ کبیر استاد علی حضرت جیم جارموش بود.هر دو طرف متحد شده و چنان از این شیر مرد و اثارش به تعریف و تمجید می پرداختند که در حقیر این شک را ایجاد کردندکه اون جارموشی که ما میشناختیم شخص دیگری بوده و این یکی لابد چه تحولات اساسی در باب تمدن و تحول ان ایجاد کرده.این جانب برای اینکه رفع شک نمایم سوالاتی را در مورد اقای جارموش مطرح کردم و کمی از عقاید خود در مورد ایشان سخن راندم که بدین شرح بود.

از نظر حقیر اقای جاموش یک شخص کاملا عادیست و اثارش را بیشتر جامعه خنگ روشن فکر می پسندند و البته چیز زیادی هم از ان نمی فهمند به نظر بنده خود جارموش خان هم از ضریب هوشی پائینی بهره برده .باور کنید شواهد بسیاری برای ثبوت ادعای مذکور دارم .

بناگاه بعد از بیناتم گوئی طوفان نوحی از الفاظ چارواداری بر سر بنده به یکباره فرود امد که ای بوزینه مشنگ زنجیری شیر پاک نخورده تو مگر رقمی هستی که به خود اجازه میدهی در مورد حضرت جناب و........ کلمه بگوئی و.................

اقا سرتان را درد نیاورم

 

                                                                                                  (ادامه دارد)

کامران شیردل در بررسی کامران شیردل(قسمت دوم)

 

بررسی ساختاری مستندهای کامران شیردل                   

ندامتگاه

 

همانطور که گفتم فیلم اول استاد در باره زنان زندانی پیش از انقلاب بود .از لحاظ داستانی و روایی

فیلم به شکلی کاملا مستند بود و سیر داستانی خطی را در بر می گرفت ولی شکل کاملا اماتور فیلم سازی و تقلید ساختاری استاد از سینمای نئو رئال کاملا هویدا بود .

تکنیک دوربین رو دست حرام شده بود چون با ضرب اهنگ داستان پیش نمی رود و صرفا جهت دادن شکل واقعی به مدیوم سینمائی فیلم بوده.در اینجا تکنیک های استاد صرفا شکل تجربه فرمی دارند.

انتقادی که در سالن من به استاد انتقال دادم این بود که فیلم بیش از حد یک طرفه شده و با علم اینکه ما میدانیم اینجا زندان است ولی مصاحبه با زندانیان و زنان طوری است که ما فکر میکنیم انها همه انسانهای پاک و بی گناهی بوده و بدون علت اینجا گرفتار شدند. و نام فیلم هیچ ارتباطی با مستند مذکور ندارد.

استاد در جواب این نقد گفت به هر حال اون موقع من ۲۶ سالم بیشتر نبوده و این فیلم جز فیلمهای اولم است .

                                                                                               

تهران پایتخت ایران است 

                                                                          p-25.jpg                                                                                                                                     

 

این فیلم به تشریح بد بختی های مردم محله خانی اباد تهران در ۴۰ سال پیش می پرداخت.

در این فیلم از لحاظ بیان ساختاری استاد پیشرفتهایی کرده است فیلم منسجم تر و روان تر شده پرش تدوین کمتر شده دوربین کمتر بع حرز میرود و مطلب جالب در مورد فیلم های اتاد اینست که خودش مصاحبه می کند.

استاد از این اثر به بعد به نوعی با نشانه ها هم کار می کند مثل کلاس درس مرگ بچه ها و..... که در ادامه کارهایش نقش بیشتری می یابد .

در این اثر استاد بیان انرشیستی دارد برای مثال زمانیکه در کلاس درس معلم  دیکته می گوید و دیکته به جائی می رسد که صحبت از ولیعهد میشود نما تمام میشود و این نشانگر مخالفت استاد با هر نوع حکومتی و نظامی میباشد که اصولا هر نظامی منفی ازادی است.

و زمانیکه فیلم تمام میشود در تیتراژ نوشته می شود نا تمام که این ناتمامی رو ما هنوز هم در جامعه حاضر بعد از نیم قرن داریم. و اشاره ای که استاد در جلسه پرسش و پاسخ به یکی از سوالات تماشاگرها که پرسید استاد شما چرا دیگر از این نوع سینما دور شدین و اتاد در پاسخ گفت اگر بخواهید از بد بختی مردم در ایران فیلم بسازید تمام عمر هم کفایت نمیکند که این هم به نوع جوابی انارش ومخالف هر نوع حکومتی بود.

                                                                                         یک جامعه باید نقد شود تا پیشرفت کند

کامران شیر دل در بررسی کامران شیر دل (قسمت اول)

  

                                                                                                                                                                                                مستندهای ناتمام              

 

چهار شنبه هفته گذشته در خانه هنرمندان جلسه دیگری از برنامه های نقد سینمای نئو رئال ایتالیا با حضور افرادی مثل کامران شیردل محمدرضا اصلانی دکتر فلامکی برگزار شد و ۵ فیلم کوتاه مستند از کامران شیردل در یک نشست نیمه خصوصی و با حدود ۱۵۰ الی ۲۰۰ نفر  تماشاگر به نمایش در امد.

نقد سینمای نئو رئال ایتالیا ماهانه ۱ بار برگزار میشود و با حضور دایمی استاد شیردل همراه است .مطلبی که در برنامه اخیر جالب بود حضور زیاد تماشاگران بود که در برنامه های گذشته ما نیمی از این جمعیت را در سالن نداشتیم .جدا از گزارش  لوث خود سایت خانه هنرمندان من به شخصه تصمیم گرفتم ضد گزارش این برنامه رو بنویسم.

 

برنامه ای که شاید تنها برنامه به درد بخور خانه هنرمندان است با تحلیلهای یکجانبه مارکسیستی اقای اصلانی شروع شد و استاد اصلانی دیگه کم مونده مارکس رو بکنه مخترع سینمای نئو رئال ایتالیا و اصلا هم دلش نمی خواد یک اشاره کوچولو به نقش موسیلینی جنگ جهانی و نظام فاشیست بکنه .اینها بیشتر نشون میده ما با یک مارکسیست سفت و سخت طرفیم که تو ۶۰ ۷۰ سالگیشم دست از این حرفها نمی خواد برداره.

لطفا اگه کسی میتونه اقای اصلانی رو بیدار کنه.

خوشبختانه چون تو این مملکت قرن هاست نقد مرده اکثر حاضران سالن علی رغم جهلشون یل خوابشون برده یا درود و مرحبا ها از اکناف سرازیر می شود.

بعد از این قسمت نمایش فیلم شروع میشه قبل از این که به فیلم ها بپردازیم اجازه بدین به چند نکته در  مورد استاد شیردل اشاره کنم.

۱.این مجموعه برای اولین بار به نمایش در میاد.

۲.اثار استاد ۴۰ سال سانسور خورده.

۳. استاد در طول این سالها هیچ گونه اثر داستانی نساخته و به علت احساس دین به سبک و ذات هنر سینما تنها مستند سازی کرده.

۴. استاد تحصیل کرده ایتالیا میباشد .معماری خوانده.

۵.من به هر هنر مندی استاد نمی گم ولی شیردل استاد است.

۶.استاد اثار پیش از انقلاب رو در سن ۲۶ سالگی ساخته.

۷.با بررسی زمانی کارهای استاد می توان به سیر تحول شخصیتی ایشان واقف شد.

۸.تاثیر فیلم سازانی مانند دسیکا و روسیلینی در کارهای استاد فریاد میزند.

اثار به نمایش در امده شامل : ۴ هثر پیش از انقلاب یعنی ندامتگاه تهران پایتخت ایران است قلعه اون شب که بارون اومد و ۱ اثر در سال ۷۹ ساخته شده بنام تنهائی اول است.

اثر اول به بررسی وضعیت زنان زندانی پیش از انقلاب می پردازد اثر دوم اوضاع زندگی مردم محله خانی اباد رو پیش از انقلاب نشان مدهد اثر سوم زندگی زنان فاحشه ی پیش از انقلاب را می کاود اثر چهارم داستان یک  پسر دهاتی گرگانیست که ادعا می کند مانند ریز علی خواجوی قطاری را نجات داده اما شواهد چیز دیگری می گویند. و اثر اخر شاهکاری در وصف تنهائی پیر مردی در جزیره کیش است.

 

پایان قسمت اول.

اخبار کن

 

فیلمی از رومانی موفق به‌ دریافت جایزه‌ی نخل طلای شصتمین جشنواره‌ی فیلم کن شد.

، در مراسم اختتامیه‌ی شصتمین جشنواره‌ی فیلم کن‌ جایزه‌ی نخل‌ طلا به‌ فیلم «چهار ماه و سه‌هفته و دو روز» به‌کارگردانی «کریستین مونگیو» از رومانی تعلق گرفت.

به گزارش آسوشیتدپرس، این فیلم که تصویری آشفته از سقط غیرقانونی جنین در رومانی دوره‌ی کمونیستی را نشان می‌دهد، توانست بالاتر از ‌٢١ اثر دیگر بخش رقابتی، جایزه‌ی اول معتبرترین رویداد سینمایی جهان را به‌دست آورد.

جایزه‌ی بهترین کارگردان به جولین‌ اشنیبل آمریکایی برای فیلم فرانسوی «زنگ شیرجه و پروانه» اهدا شد.

بهترین فیلمنامه هم به «فاتح آکین» برای فیلم «گوشه آسمان» محصول مشترک آلمان و ترکیه رسید.

فیلم ضد ایرانی «پرسپولیس» مرجانه ساتراپی ـ که باعث اعتراض هیات ایرانی در کن و در داخل کشور شده بود ـ و «نور مخفی» کارلوس ریگاداس جایزه هیات داوران را دریافت کردند.

جایزه‌ی ویژه‌ی شصت سالگی کن به کنگاس‌ون‌سنت کارگردان آمریکایی فیلم «پارک پارانویایی» اهدا شد.

کنستانتین لاوروننکو بهترین بازیگر مرد برای بازی در «تبعید» شد.

جون دو یون بازیگر فیلم کره‌ای «آفتاب مخفی» ساخته‌ی لی‌چانگ ـ دونگ جایزه بهترین بازیگر زن را گرفت.

جایزه‌ی بزرگ جشنواره به فیلم «جنگل سوگواری» نائومی کاواسی از ژاپن رسید.

دوربین طلایی بهترین فیلم اول فیلم به «عروس دریایی» محصول مشترک اسرائیل و فرانسه و جایزه‌ی ویژه‌ی هیات داوران این بخش به‌ فیلم «کنترل» ساخته آنتون کوربین اهدا شد.

«تماشای باران» ساخته‌ی الیزا میلر از مکزیک هم نخل طلا فیلم کوتاه را گرفت.

هیات داوران تقدیر ویژه‌ی از فیلم‌های «فرار» به‌کارگردانی مارک آلبیستن و «مامان بزرگ» ساخته آنتونی‌چن از سنگاپور داشتند.

در بخش نگاه ویژه‌ی جشنواره کن بیست‌وششمین جایزه‌ی جوان این جشنواره به‌فیلم «ملاقات باندها» اهدا شد.

جایزه نخل طلای جشنواره فیلم کن که به عبارتی معتبرترین جایزه سینمایی تلقی می‌شود، در پنجاه و نه دوره‌ی برگزاری جشنواره‌ی کن اهدا شده است به‌فیلم‌های «اتحاد صلح‌آمیز» ساخته «سیسیل ب دومیل» جشنواره کن تا سال ‌١٩٤٦ به‌دلیل وقوع جنگ جهانی دوم برگزار نشد و تا سال ‌١٩٥٥ آثاری چون «پرتره‌ای از ماریا» امیلیانو فرناندز (‌١٩٤٦)، مرد سوم (کارول رید ‌١٩٤٩)، «دوشیزه جولی» (آلف اسجوبرگ ‌١٩٥١)، اوتللو (اورسون ولز ‌١٩٥٢) و «دروازه جهنم» (کینوگاسا ‌١٩٥٤) برنده جایزه بزرگ بودند.

از سال ‌١٩٥٥ تا کنون برندگان جایزه اصلی کن (نخل طلا) عبارتند از: مارتی (دلبرتمان ‌١٩٥٥)، دنیای سکوت (‌١٩٥٦ ساخته جاکوز یووس و لوئی مال)، ترغیب دوستانه (ویلیام وایلر ‌١٩٥٧)، اورفه سیاه

(مارسل کاموس ‌١٩٥٩)، (dolce vita اثر فلینی ‌١٩٦٠)، حافظه طولانی (هنر کولپی ‌١٩٦١)، قولت را حفظ کن (آنسلمو دوارت ‌١٩٦٢)، لئوپارد (لوکینو ویسکونتی) چترهای شربورگ (جاکوز دمی)ف یک مرد یک زن (کلود للوش - ‌١٩٥٦(، سینیور و سینورتیا (پیرو جرمی)، آگراندیسمان (آنتونیونی ‌١٩٦٧)، در سال ‌١٩٦٨ جشنواره کن برگزار نشد، اگر (لیندسی اندرسون ‌١٩٦٩)، مش (رابرت آلتمن)،‌ واسطه (جوزف لوزی ‌١٩٧١)، کلاس اپرا (‌١٩٧٢ الیوپتری) و ماجراهای ماتیه (فرانچسکو رزی)، مزدور (‌١٩٧٣ آلن بریجز)، مکالمه (‌١٩٧٤ فورد کاپولا)، سالهای آتش (محمد لاخدر همینا ‌١٩٧٥)، راننده تاکسی

(اسکورسیزی)، پدر پدران (‌١٩٧٧ برادران تاویانی)، کفش‌های چوبی (ارمانو اولمی ‌١٩٧٨)، اینک آخرالزمان (‌١٩٧٩ کاپولا)، همه چیز جاز باب فوسی (‌١٩٨٠)، مرد آهنین (آندره وایدا)، راه (ایلماز گونی ‌١٩٨٢)، افسانه نارایاما (شوهی ایمامورا)، پاریس تگزاس (وندرس ‌١٩٨٤) وقتی پدر برای ماموریت رفته بود (کاستاریکا)، پیمان (‌١٩٨٦ رولاند جوف)، زیر آفتاب ساتان (موریس پیالا)، کنکور pelle(بیل اگوست)، جنسیت، دروغ ونوارهای ویدئو (سودربرگ)، وحشی در قلب (لینچ ‌١٩٩٠)، بارتون فینک

(کوئن‌ها)، بهترین نیت (بیل اگوست ‌١٩٩٢)، وداع با محبوبم (چن کایگه) و پیانو (کمپیون)، پالپ فیکشن (‌١٩٩٤ تاراتینو)، زیرزمین (کاستاریکا)، دروغ‌های حقیقی (مایک لی)، طعم گیلاس (کیارستمی ‌١٩٩٧)

و مارماهی (ایمامورا)، یک روز و ابدیت (آنجلو پلوس)، روزتا (‌١٩٩٩ برادران داردن)، رقصنده در تاریکی (فون تریه ‌٢٠٠٠)، اتاق پسر (نانی مورتی)، پیانیست (‌٢٠٠١ رومن پولانسکی)، فیلم (گاس ون سنت)، فارنهایت ‌١١/٩ (مایکل‌مور ‌٢٠٠٤)، بچه (برادران داردن)، بادی که بر مرغزار می‌وزد (‌٢٠٠٦ کن لوچ)

 

 

در آخرین روز از برگزاری شصتمین جشنواره‌ی فیلم کن، نخل طلای ویژه‌ای از سوی رییس این جشنواره به "جین فوندا"،‌ بازیگر آمریکایی اهدا شد.

 "گیلس جاکوب"، رییس جشنواره فیلم کن در ضیافت نهاری که در هتل کارلتون، با اهدای نخل طلای ویژه به جین فوندا، از فعالیت‌های سینمایی او و تعهدش قدردانی کرد.

سایت جشنواره‌ی کن اعلام کرد، این چهارمین نخل طلای ویژه‌ای است که در تاریخ برگزاری جشنواره‌ی کن، برای تقدیر از فعالیت‌های هنری یک بازیگر اهدا می‌شود.

پیش از این، "آلن رسنایس" و "جرارد اوری" دو کارگردان فرانسوی به‌همراه "جانا مورئو"، بازیگر فرانسوی این جایزه را دریافت کرده بودند.

رییس جشنواره‌ی کن در این مراسم اعلام کرد: هرگز فکر نمی‌کردم جشنواره‌ی کن از یک مظنون FBI که حداقل 20 هزار صفحه قطر پرونده‌ی اوست، قدردانی کند. شما یک مبارز و یک برنده هستید.

جین فوندا از منتقدان جنگ ویتنام و از مخالفان سرسخت جنگ آمریکا علیه عراق است

                                                      

در آخرین روز از برگزاری شصتمین جشنواره‌ی فیلم کن، نخل طلای ویژه‌ای از سوی رییس این جشنواره به "جین فوندا"،‌ بازیگر آمریکایی اهدا شد.

 "گیلس جاکوب"، رییس جشنواره فیلم کن در ضیافت نهاری که در هتل کارلتون، با اهدای نخل طلای ویژه به جین فوندا، از فعالیت‌های سینمایی او و تعهدش قدردانی کرد.

سایت جشنواره‌ی کن اعلام کرد، این چهارمین نخل طلای ویژه‌ای است که در تاریخ برگزاری جشنواره‌ی کن، برای تقدیر از فعالیت‌های هنری یک بازیگر اهدا می‌شود.

پیش از این، "آلن رسنایس" و "جرارد اوری" دو کارگردان فرانسوی به‌همراه "جانا مورئو"، بازیگر فرانسوی این جایزه را دریافت کرده بودند.

رییس جشنواره‌ی کن در این مراسم اعلام کرد: هرگز فکر نمی‌کردم جشنواره‌ی کن از یک مظنون FBI که حداقل 20 هزار صفحه قطر پرونده‌ی اوست، قدردانی کند. شما یک مبارز و یک برنده هستید.

جین فوندا از منتقدان جنگ ویتنام و از مخالفان سرسخت جنگ آمریکا علیه عراق است.

سالوادوره دالی وسگ اندلسی

 

دالی رو میشناسین یا نه البته چیزی که میخوام بگم خیلی به دالی ربط نداره ولی بی ربطم نیست .

من خودم بطور حرفه ای نقاشی رو مخصوصا تیوریک دنبال میکنم و قدرت زیادی تو نقد تصویر دارم اصولا رابطم با هنر بد نیست حالا فکر میکنین برای چی دارم این حرفا رو میزنم برای اینکه تو شماره بعد می خوام یه نقدی براتون از معروفترین فیلم کوتاه تاریخ سینما یعنی  سگ اندلسی ا رایه بدم که بدون شک هیچ کجا نمیتونین چنین نقدی بخونین .

اثر جاودانه بونویل و دالی سگ اندلسی که بدون شک ساختار شکن ترین فیلم تاریخ سینما بوده.

مطمین باشین اگه بخواین اول فیلمو ببینین بعد نقدو بخونین هیچی حالیتون نمیشه اینم در صورتیه که اگه فیلمشو گیر بیارین .

من برای شماره بعد خود فیلم نامه و نقد نا متعارفش رو میذارم تو وبلاگ تا نگاهتون رو به نوعی از هنر که فهمیدنش واقعا سخته جلب کنم مثل فیلم های دیوید لینچ .

 

                                 

منتظر باشین چون بعدش میخوام تمامیه گره های مالهالند درایو رو هم باز کنم.

بهترین های تاریخ سینما

 

این سری براتون یه رده بندی جالب دارم : بهترین فیلم ها و کارگردانان تاریخ سینما از نگاه انجمن منتقدین نیو یورک

بهترین فیلم

Film still.9. 8 1/2 (Fellini)

 بهترین کارگردان ها از نگاه منتقدین

 

  • 1. Orson Welles
  • 2. Alfred Hitchcock
  • 3. Jean-Luc Godard
  • 4. Jean Renoir
  • 5. Stanley Kubrick
  • 6. Akira Kurosawa
  • 7. Federico Fellini
  • 8. John Ford
  • 9. Sergei Eisenstein
  • 10. Francis Ford Coppola
  • 10. Yasujiro Ozu
  •  اینم فهرست منتقیدینی که توی این رای گیری شرکت کردند

     

    http://www.bfi.org.uk/sightandsound/topten/poll/list.php?list=voters&votertype=critic چون

    خیلی تعدادشون زیاد بود ترجیح دادم لینکشو بدم برین نگاه کنین

    بهترینهای سینمای مدرن

    قرار بود لیست بهترین کارگردانهای مدرن رو بزارم اینم لیست

    1.David Lynch 

    اگه اهل سینما باشین محال این اقا رو نشناسین ۱ بار نخل طلای کن رو هم برده به خاطر WILD IN HAERT البته به نظر من کاراش سینما نیست بیشتر VIDEO ART کار میکنه یه کم دقت کنین میبینین حرفم درسته 

    2. Martin Scorsese

    کاراش نیازی به معرفی نداره ایشون خود سینما هستند

    3. Joel and Ethan Coen

    من قبول ندارم این داداش های مشنگ سوم باشند .ولی از کاراشون خوشم میاد

    4. Steven Soderbergh

    5. Terrence Malick

    6. Abbas Kiarostami

    به باور من ایشون ایرانی نیستن چون چنین مخی تو سینمای ایران بعیده و مطلب جالب اینه یکی از تنها کارگردانانیه که هنوز تو امریکا فیلم نساخته ولی اعتبارش از خیلی از این فیلم سازها بیشتره .

    نابغه سینمای نو دنیا از فیلم سازان تازه کار دعوت میشه تمام کاراشو بخورند.

    7. Errol Morris

    8. Hayao Miyazaki

    9. David Cronenberg

    10. Terence Davies

    11. Lukas Moodysson

    12. Lynne Ramsay

    13. Bela Tarr

    14. Wong Kar-wai

    بد نیست بدونین این اقا امسال ۲ تا فیلم تو جشنواره کن داره

    15. Pedro Almodovar

    16. Todd Haynes

    17. Quentin Tarantino

    18. Tsai Ming-Liang

    19. Aki Kaurismaki

    20. Michael Winterbottom

    21. Paul Thomas Anderson

    22. Michael Haneke

    23. Walter Salles

    24. Alexander Payne

    25. Spike Jonze

    26. Aleksandr Sokurov

    27. Ang Lee

    28. Michael Moore

    29. Wes Anderson

    30. Takeshi Kitano

    31.Richard Linklater

    ۱۰۰در ۱۰۰ فیلم اخرش رو ببینید .وارد کردن تجربه نقاشی و تصویر سازی تو هنر هفتم اسم فیلمشم یک اسکنر تاریخ نگر 

     

    32. Gaspar Noé

    33. Pavel Pawlikowski

    34. David O Russell

    35. Larry and Andy Wachowski

    36. Samira Makhmalbaf

    اگه شما فهمیدین چرا گاردین سمیرا را تو این لیست اورده به منم بگین

    37. Lars von Trier

    38. Takashi Miike

    39. David Fincher

    40. Gus Van Sant

    ---------------------------------------------------------------------

    اگه اطلاعات بیشتری راجع به هر کدوم خواستین COMMENT بدید.

    ولی واقعا جالب  توی این لیست جای خیلی از بزرگان خالیه مثلا:امیر کاستاریکا.کریستوفر نولان. هال هارتلی .دارن ارنووسکی وگیلرمو دلتورو .ایناریتوو.......

     

       <v:imagedata o:href="http://image.guardian.co.uk/sys-images/Film/Pix/pictures/2003/11/11/lyncha344p.jpg" src="file:///C:DOCUME~1CoulonLOCALS~1Tempmsohtml1