اندر حکایت جماعت روشنفکر و بت پرستی مدرن(قسمت اول)

 

                                      ویرانی هنر در جامعه ی ایران

                                    

هفت قران به میان زبانم لال کور و علیل ولال و مفقود و نفله گردم اگر بخواهم به صاحت جماعت روشنفکر این روزهای ایران که دود سیگار را از اکسیژن بیشتر تنفس می کنند مواد نئشه اور از تل ترامادول و حشیش و اکس و شیشه و سنگ و کلوخ و اجرپاره را در حلق مبارک فرو می برند.هنر را غرق در خود کرده و مباحصات از ما بهترانی من باب اصول و فروع نظام های ایسم دار و بی ایسم و پسا پست مدرن می کنند .و خواهر و مادر و هفت جد ارتیست های خودی و بیگانه را جلوی چشمشان می اورند و در اخر لب به تحسین از جنابان عزیز و قدیر و محترو و گرام و بزگ جامعه هنر نموده.گیس های خود را بلنی و پریشان نومده (در جامعه مونثان)و لباسهای رنگین و دامن های چین دار بلند می پوشند.                                                                                                 Jim Jarmusch

از ون گوگ و داوینچی و لینچ و رباتیگان و گدارو لیوتار و  نیچه و سارترو.............داستانها  روایات و اسطوره هائی اظهار می دارند که همه را اندر کف خون جملات عالیه و نامبر ۱ خود نموده.

من واقعا همیشه با حسرت به این جماعت نگریستم و بدون روی در بایستی  بگویم که عاشق وجناتشان شده ام پدر سوخته ها ادم رو می کشند اینقدر مامانند و وقتی انها را می بینی انگار در ویترین مغازه ای شیک در حال تماشای اثاری هستی که حس نوستالوژیک تو را به وجد می اورند.و چه صحبتهائی که نمی کنند از هفتاد و هفت هنر می گویند و میشنوند و از دهانشان جوا هرات سرازیر است .بسی روشنگر هستند و بنوعی پرچمدترتن این مرز و بوم بسوی دنیای مدرنند.

اما یک مشکل کوچولو در این جما عت موجود است و ان هم: عمل است

این اساتید بیشتر در حوزه ی صحبت کردن و عطر اگین نمودن فضای  فرهنگی کشور در حال انجام وظیفه هستند  و زمانیکه انها را در موقعیت های دیگری مشاهده می کنی همین اقایان و خانمان کارهائی ازشان سر می زند که در خواب هم نمیبینی که یک لمپن بینوا و بد بخت فلک زده مادر مرده بی تمدن انجام دهد. این گونه افراد بیشتر در حوزه سخن وری در تمامی مواد و شاخه هاو شعبات ان مهارت دارندو نمی دانم با اینکه اینقدر افکار روشنی دارند ولی هیچ عملی در این باب از انها سر نمیزند.احتمالا به این علت است که انگشتان مبارک ملول نشود و یا اینکه نوشتن و عمل کردن از وقت حرف زدن ویا تفکر در باره ی حرف زدن می کاهد.

از دیگر خواص انها بت پرستی است بله می دانم تعجب می کنید ولی این یک داستان کاملا واقعی است . چون این واژه در این عصر کمی سخت الهضم است لذا داستانی برای شما نقل می کنم تا از تعجبتان بکاهم.

زمانیکه از ان بیشتر از چند ماهی نمیگذرد با چند عدد از جنابان عزیز بالا که شرحشان پیشتر رفت در جمعی هم مشرب شدم و این افتخار را یافتم که از بیانات جذاب و پر طمطراقشان پر لذت شوم.

موضوع بحث مذکور هم در مورد اقای بزرگ کبیر استاد علی حضرت جیم جارموش بود.هر دو طرف متحد شده و چنان از این شیر مرد و اثارش به تعریف و تمجید می پرداختند که در حقیر این شک را ایجاد کردندکه اون جارموشی که ما میشناختیم شخص دیگری بوده و این یکی لابد چه تحولات اساسی در باب تمدن و تحول ان ایجاد کرده.این جانب برای اینکه رفع شک نمایم سوالاتی را در مورد اقای جارموش مطرح کردم و کمی از عقاید خود در مورد ایشان سخن راندم که بدین شرح بود.

از نظر حقیر اقای جاموش یک شخص کاملا عادیست و اثارش را بیشتر جامعه خنگ روشن فکر می پسندند و البته چیز زیادی هم از ان نمی فهمند به نظر بنده خود جارموش خان هم از ضریب هوشی پائینی بهره برده .باور کنید شواهد بسیاری برای ثبوت ادعای مذکور دارم .

بناگاه بعد از بیناتم گوئی طوفان نوحی از الفاظ چارواداری بر سر بنده به یکباره فرود امد که ای بوزینه مشنگ زنجیری شیر پاک نخورده تو مگر رقمی هستی که به خود اجازه میدهی در مورد حضرت جناب و........ کلمه بگوئی و.................

اقا سرتان را درد نیاورم

 

                                                                                                  (ادامه دارد)

کامران شیردل در بررسی کامران شیردل(قسمت دوم)

 

بررسی ساختاری مستندهای کامران شیردل                   

ندامتگاه

 

همانطور که گفتم فیلم اول استاد در باره زنان زندانی پیش از انقلاب بود .از لحاظ داستانی و روایی

فیلم به شکلی کاملا مستند بود و سیر داستانی خطی را در بر می گرفت ولی شکل کاملا اماتور فیلم سازی و تقلید ساختاری استاد از سینمای نئو رئال کاملا هویدا بود .

تکنیک دوربین رو دست حرام شده بود چون با ضرب اهنگ داستان پیش نمی رود و صرفا جهت دادن شکل واقعی به مدیوم سینمائی فیلم بوده.در اینجا تکنیک های استاد صرفا شکل تجربه فرمی دارند.

انتقادی که در سالن من به استاد انتقال دادم این بود که فیلم بیش از حد یک طرفه شده و با علم اینکه ما میدانیم اینجا زندان است ولی مصاحبه با زندانیان و زنان طوری است که ما فکر میکنیم انها همه انسانهای پاک و بی گناهی بوده و بدون علت اینجا گرفتار شدند. و نام فیلم هیچ ارتباطی با مستند مذکور ندارد.

استاد در جواب این نقد گفت به هر حال اون موقع من ۲۶ سالم بیشتر نبوده و این فیلم جز فیلمهای اولم است .

                                                                                               

تهران پایتخت ایران است 

                                                                          p-25.jpg                                                                                                                                     

 

این فیلم به تشریح بد بختی های مردم محله خانی اباد تهران در ۴۰ سال پیش می پرداخت.

در این فیلم از لحاظ بیان ساختاری استاد پیشرفتهایی کرده است فیلم منسجم تر و روان تر شده پرش تدوین کمتر شده دوربین کمتر بع حرز میرود و مطلب جالب در مورد فیلم های اتاد اینست که خودش مصاحبه می کند.

استاد از این اثر به بعد به نوعی با نشانه ها هم کار می کند مثل کلاس درس مرگ بچه ها و..... که در ادامه کارهایش نقش بیشتری می یابد .

در این اثر استاد بیان انرشیستی دارد برای مثال زمانیکه در کلاس درس معلم  دیکته می گوید و دیکته به جائی می رسد که صحبت از ولیعهد میشود نما تمام میشود و این نشانگر مخالفت استاد با هر نوع حکومتی و نظامی میباشد که اصولا هر نظامی منفی ازادی است.

و زمانیکه فیلم تمام میشود در تیتراژ نوشته می شود نا تمام که این ناتمامی رو ما هنوز هم در جامعه حاضر بعد از نیم قرن داریم. و اشاره ای که استاد در جلسه پرسش و پاسخ به یکی از سوالات تماشاگرها که پرسید استاد شما چرا دیگر از این نوع سینما دور شدین و اتاد در پاسخ گفت اگر بخواهید از بد بختی مردم در ایران فیلم بسازید تمام عمر هم کفایت نمیکند که این هم به نوع جوابی انارش ومخالف هر نوع حکومتی بود.

                                                                                         یک جامعه باید نقد شود تا پیشرفت کند

جنگ هنوز تمام نشده

باور کنین سوگند خورده بودم اصلا اطراف سیاست نچرخم ولی وقتی میبینم هنوز جنگ تمام نشده و ما نشسته ایم تا ذره ذره ما را نابود کنند و حتی زمانیکه به ناموس ما در خیابان تجاوز میکنن افکار و سخن ما را سانسور و ترور می کنند ایا به نظر شما نباید سخن گفت ایا حد اقل ترین کار که اطلاع رسانیست را نباید انجام داد.

خواهش می کنم این مطلب را که من بدون تصرف از سایت مسیح راجع به طرح مبارزه با اراذل و امنیت عمومیست جمع میکنم.ایا کسی که حتی لخت توی خیبان باشد را باید کشت؟

من در همین مملکت چیزهائی دیدم که این خبر جلوی اونها لنگ می اندازه فقط می خوام سوال کنم امنیت اینه؟

 

               

درست چند قدم مانده به دفتر روزنامه اعتماد ملی، گوشه ای از میدان شلوغ هفت تیر، زن بدحجاب اینک در مقابل پلیس کاملا حجاب از سر برداشته البته نه به اختیار که  اینک خون روانه شده بر صورتش مجال نگاه داشتن حجاب و حفظ شرع را نمی دهد. جناب آقای سردار احمدی مقدم نه به احترام شما که از ترس شما فردا این عکس را در روزنامه اعتماد ملی کار نمی کنند.

سردار نه به احترام شما بلکه از هراس است که عکس سر و روی خونین این زن در صفحات   هیچ روزنامه ای چاپ نمی شود اما اجازه دهید ، عکسی که هراسان توسط شهروندی به دفتر روزنامه رسیده و ما نیز هراسان از کنار این حادثه قلم پنهان کردیم را یک دل سیر در فضای مجازی نگاه کنیم و خون گریه کنیم.

سردار! خیالت راحت، این عکس در روزنامه چاپ نمی شود، فقط اجازه بده در این گوشه مجازی، نترسیم و خون گریه کنیم، باقی همه مردمی هستند که در سطح شهر پارچه های تقدیر از عملکرد نیروی انتظلامی زده اند و می دانند ما فقط سیاه نمایی می کنیم و بس.

                      

شگفتا که در بحث تاثیرگذار ترین ها، همه به بازی خونین مهمان شده ایم .

جنگ تمام نشده

کامران شیر دل در بررسی کامران شیر دل (قسمت اول)

  

                                                                                                                                                                                                مستندهای ناتمام              

 

چهار شنبه هفته گذشته در خانه هنرمندان جلسه دیگری از برنامه های نقد سینمای نئو رئال ایتالیا با حضور افرادی مثل کامران شیردل محمدرضا اصلانی دکتر فلامکی برگزار شد و ۵ فیلم کوتاه مستند از کامران شیردل در یک نشست نیمه خصوصی و با حدود ۱۵۰ الی ۲۰۰ نفر  تماشاگر به نمایش در امد.

نقد سینمای نئو رئال ایتالیا ماهانه ۱ بار برگزار میشود و با حضور دایمی استاد شیردل همراه است .مطلبی که در برنامه اخیر جالب بود حضور زیاد تماشاگران بود که در برنامه های گذشته ما نیمی از این جمعیت را در سالن نداشتیم .جدا از گزارش  لوث خود سایت خانه هنرمندان من به شخصه تصمیم گرفتم ضد گزارش این برنامه رو بنویسم.

 

برنامه ای که شاید تنها برنامه به درد بخور خانه هنرمندان است با تحلیلهای یکجانبه مارکسیستی اقای اصلانی شروع شد و استاد اصلانی دیگه کم مونده مارکس رو بکنه مخترع سینمای نئو رئال ایتالیا و اصلا هم دلش نمی خواد یک اشاره کوچولو به نقش موسیلینی جنگ جهانی و نظام فاشیست بکنه .اینها بیشتر نشون میده ما با یک مارکسیست سفت و سخت طرفیم که تو ۶۰ ۷۰ سالگیشم دست از این حرفها نمی خواد برداره.

لطفا اگه کسی میتونه اقای اصلانی رو بیدار کنه.

خوشبختانه چون تو این مملکت قرن هاست نقد مرده اکثر حاضران سالن علی رغم جهلشون یل خوابشون برده یا درود و مرحبا ها از اکناف سرازیر می شود.

بعد از این قسمت نمایش فیلم شروع میشه قبل از این که به فیلم ها بپردازیم اجازه بدین به چند نکته در  مورد استاد شیردل اشاره کنم.

۱.این مجموعه برای اولین بار به نمایش در میاد.

۲.اثار استاد ۴۰ سال سانسور خورده.

۳. استاد در طول این سالها هیچ گونه اثر داستانی نساخته و به علت احساس دین به سبک و ذات هنر سینما تنها مستند سازی کرده.

۴. استاد تحصیل کرده ایتالیا میباشد .معماری خوانده.

۵.من به هر هنر مندی استاد نمی گم ولی شیردل استاد است.

۶.استاد اثار پیش از انقلاب رو در سن ۲۶ سالگی ساخته.

۷.با بررسی زمانی کارهای استاد می توان به سیر تحول شخصیتی ایشان واقف شد.

۸.تاثیر فیلم سازانی مانند دسیکا و روسیلینی در کارهای استاد فریاد میزند.

اثار به نمایش در امده شامل : ۴ هثر پیش از انقلاب یعنی ندامتگاه تهران پایتخت ایران است قلعه اون شب که بارون اومد و ۱ اثر در سال ۷۹ ساخته شده بنام تنهائی اول است.

اثر اول به بررسی وضعیت زنان زندانی پیش از انقلاب می پردازد اثر دوم اوضاع زندگی مردم محله خانی اباد رو پیش از انقلاب نشان مدهد اثر سوم زندگی زنان فاحشه ی پیش از انقلاب را می کاود اثر چهارم داستان یک  پسر دهاتی گرگانیست که ادعا می کند مانند ریز علی خواجوی قطاری را نجات داده اما شواهد چیز دیگری می گویند. و اثر اخر شاهکاری در وصف تنهائی پیر مردی در جزیره کیش است.

 

پایان قسمت اول.

فستیوال بزرگ راک

                                                               

فستیوال سه‌روزه‌ی "شکارچی کوهستان" آخر هفته‌ی جاری چهره آشنای موسیقی راک دنیا خواهد بود.

در سومین سالگرد برگزاری این فستیوال، چهره‌های مطرحی همچون وارن هانیس از گروه "آلمن برادرز" و "فیل لش" از گروه "گریت فول دد" حضور دارند و در کنار گروه‌های "فلیس برادرز"، "لو ملت" و "بک یارد تایر فایر" به اجرای برنامه می‌پردزاند.

در گروه هانیس، کرهانکسون دنی لوییس، نوازنده‌ی کیبورد و در گروه فیل بش، جان اسکوفیلد، نوازنده‌ی مشهور گیتار حضور دارند.                      

                                                                           Allman Brothers Band Tickets

نیویورک سان در این باره خبر داد، موسیقی از سپیده دم تا شامگاه در جریان خواهد بود و فضای محوطه تماما برای یک فستیوال راک طراحی شده است. سال گذشته فستیوال مصادف شده بود با باران‌های موسمی که امسال با این مشکل مواجه نیستیم.

گروه را مبلدو به‌سرپرستی ما یک گوردون، نوازنده‌ی بیس، مسوولیت پرانرژی کردن فضای محوطه را در طول فستیوال بر عهده دارند.

سال گذشته، گوت میول و گروهش غروب‌هایی به‌یادماندنی را برای تماشاچیان به‌وجود آوردند.

ناحیه شکارچی کوهستان، فضایی مملو از هنر است، از نقاشی و مجسمه گرفته تا فوریسین‌هالی حرفه‌یی را می‌توان در آن پیدا کرد و فراموش نکنیم که سال گذشته انجمن محیط زیست آمریکا آنجا را به‌عنوان یگانه محل تولد مرغ‌های ماهیخوار اعلام کرد.

نکته‌ی دیگر اینکه، در این فستیوال به موسیقی راک تنها از یک دید نگاه نمی‌شود و سبک‌های مختلف مورد بررسی قرار می‌گیرند.

گفته می‌شود که خبرنگاران بسیاری از فردا در آنجا مستقر می‌شوند تا گزارش زنده و لحظه به لحظه از این فستیوال را به سراسر جهان مخابره کنند. Allman Brothers Band Tickets

اخبار کن

 

فیلمی از رومانی موفق به‌ دریافت جایزه‌ی نخل طلای شصتمین جشنواره‌ی فیلم کن شد.

، در مراسم اختتامیه‌ی شصتمین جشنواره‌ی فیلم کن‌ جایزه‌ی نخل‌ طلا به‌ فیلم «چهار ماه و سه‌هفته و دو روز» به‌کارگردانی «کریستین مونگیو» از رومانی تعلق گرفت.

به گزارش آسوشیتدپرس، این فیلم که تصویری آشفته از سقط غیرقانونی جنین در رومانی دوره‌ی کمونیستی را نشان می‌دهد، توانست بالاتر از ‌٢١ اثر دیگر بخش رقابتی، جایزه‌ی اول معتبرترین رویداد سینمایی جهان را به‌دست آورد.

جایزه‌ی بهترین کارگردان به جولین‌ اشنیبل آمریکایی برای فیلم فرانسوی «زنگ شیرجه و پروانه» اهدا شد.

بهترین فیلمنامه هم به «فاتح آکین» برای فیلم «گوشه آسمان» محصول مشترک آلمان و ترکیه رسید.

فیلم ضد ایرانی «پرسپولیس» مرجانه ساتراپی ـ که باعث اعتراض هیات ایرانی در کن و در داخل کشور شده بود ـ و «نور مخفی» کارلوس ریگاداس جایزه هیات داوران را دریافت کردند.

جایزه‌ی ویژه‌ی شصت سالگی کن به کنگاس‌ون‌سنت کارگردان آمریکایی فیلم «پارک پارانویایی» اهدا شد.

کنستانتین لاوروننکو بهترین بازیگر مرد برای بازی در «تبعید» شد.

جون دو یون بازیگر فیلم کره‌ای «آفتاب مخفی» ساخته‌ی لی‌چانگ ـ دونگ جایزه بهترین بازیگر زن را گرفت.

جایزه‌ی بزرگ جشنواره به فیلم «جنگل سوگواری» نائومی کاواسی از ژاپن رسید.

دوربین طلایی بهترین فیلم اول فیلم به «عروس دریایی» محصول مشترک اسرائیل و فرانسه و جایزه‌ی ویژه‌ی هیات داوران این بخش به‌ فیلم «کنترل» ساخته آنتون کوربین اهدا شد.

«تماشای باران» ساخته‌ی الیزا میلر از مکزیک هم نخل طلا فیلم کوتاه را گرفت.

هیات داوران تقدیر ویژه‌ی از فیلم‌های «فرار» به‌کارگردانی مارک آلبیستن و «مامان بزرگ» ساخته آنتونی‌چن از سنگاپور داشتند.

در بخش نگاه ویژه‌ی جشنواره کن بیست‌وششمین جایزه‌ی جوان این جشنواره به‌فیلم «ملاقات باندها» اهدا شد.

جایزه نخل طلای جشنواره فیلم کن که به عبارتی معتبرترین جایزه سینمایی تلقی می‌شود، در پنجاه و نه دوره‌ی برگزاری جشنواره‌ی کن اهدا شده است به‌فیلم‌های «اتحاد صلح‌آمیز» ساخته «سیسیل ب دومیل» جشنواره کن تا سال ‌١٩٤٦ به‌دلیل وقوع جنگ جهانی دوم برگزار نشد و تا سال ‌١٩٥٥ آثاری چون «پرتره‌ای از ماریا» امیلیانو فرناندز (‌١٩٤٦)، مرد سوم (کارول رید ‌١٩٤٩)، «دوشیزه جولی» (آلف اسجوبرگ ‌١٩٥١)، اوتللو (اورسون ولز ‌١٩٥٢) و «دروازه جهنم» (کینوگاسا ‌١٩٥٤) برنده جایزه بزرگ بودند.

از سال ‌١٩٥٥ تا کنون برندگان جایزه اصلی کن (نخل طلا) عبارتند از: مارتی (دلبرتمان ‌١٩٥٥)، دنیای سکوت (‌١٩٥٦ ساخته جاکوز یووس و لوئی مال)، ترغیب دوستانه (ویلیام وایلر ‌١٩٥٧)، اورفه سیاه

(مارسل کاموس ‌١٩٥٩)، (dolce vita اثر فلینی ‌١٩٦٠)، حافظه طولانی (هنر کولپی ‌١٩٦١)، قولت را حفظ کن (آنسلمو دوارت ‌١٩٦٢)، لئوپارد (لوکینو ویسکونتی) چترهای شربورگ (جاکوز دمی)ف یک مرد یک زن (کلود للوش - ‌١٩٥٦(، سینیور و سینورتیا (پیرو جرمی)، آگراندیسمان (آنتونیونی ‌١٩٦٧)، در سال ‌١٩٦٨ جشنواره کن برگزار نشد، اگر (لیندسی اندرسون ‌١٩٦٩)، مش (رابرت آلتمن)،‌ واسطه (جوزف لوزی ‌١٩٧١)، کلاس اپرا (‌١٩٧٢ الیوپتری) و ماجراهای ماتیه (فرانچسکو رزی)، مزدور (‌١٩٧٣ آلن بریجز)، مکالمه (‌١٩٧٤ فورد کاپولا)، سالهای آتش (محمد لاخدر همینا ‌١٩٧٥)، راننده تاکسی

(اسکورسیزی)، پدر پدران (‌١٩٧٧ برادران تاویانی)، کفش‌های چوبی (ارمانو اولمی ‌١٩٧٨)، اینک آخرالزمان (‌١٩٧٩ کاپولا)، همه چیز جاز باب فوسی (‌١٩٨٠)، مرد آهنین (آندره وایدا)، راه (ایلماز گونی ‌١٩٨٢)، افسانه نارایاما (شوهی ایمامورا)، پاریس تگزاس (وندرس ‌١٩٨٤) وقتی پدر برای ماموریت رفته بود (کاستاریکا)، پیمان (‌١٩٨٦ رولاند جوف)، زیر آفتاب ساتان (موریس پیالا)، کنکور pelle(بیل اگوست)، جنسیت، دروغ ونوارهای ویدئو (سودربرگ)، وحشی در قلب (لینچ ‌١٩٩٠)، بارتون فینک

(کوئن‌ها)، بهترین نیت (بیل اگوست ‌١٩٩٢)، وداع با محبوبم (چن کایگه) و پیانو (کمپیون)، پالپ فیکشن (‌١٩٩٤ تاراتینو)، زیرزمین (کاستاریکا)، دروغ‌های حقیقی (مایک لی)، طعم گیلاس (کیارستمی ‌١٩٩٧)

و مارماهی (ایمامورا)، یک روز و ابدیت (آنجلو پلوس)، روزتا (‌١٩٩٩ برادران داردن)، رقصنده در تاریکی (فون تریه ‌٢٠٠٠)، اتاق پسر (نانی مورتی)، پیانیست (‌٢٠٠١ رومن پولانسکی)، فیلم (گاس ون سنت)، فارنهایت ‌١١/٩ (مایکل‌مور ‌٢٠٠٤)، بچه (برادران داردن)، بادی که بر مرغزار می‌وزد (‌٢٠٠٦ کن لوچ)

 

 

در آخرین روز از برگزاری شصتمین جشنواره‌ی فیلم کن، نخل طلای ویژه‌ای از سوی رییس این جشنواره به "جین فوندا"،‌ بازیگر آمریکایی اهدا شد.

 "گیلس جاکوب"، رییس جشنواره فیلم کن در ضیافت نهاری که در هتل کارلتون، با اهدای نخل طلای ویژه به جین فوندا، از فعالیت‌های سینمایی او و تعهدش قدردانی کرد.

سایت جشنواره‌ی کن اعلام کرد، این چهارمین نخل طلای ویژه‌ای است که در تاریخ برگزاری جشنواره‌ی کن، برای تقدیر از فعالیت‌های هنری یک بازیگر اهدا می‌شود.

پیش از این، "آلن رسنایس" و "جرارد اوری" دو کارگردان فرانسوی به‌همراه "جانا مورئو"، بازیگر فرانسوی این جایزه را دریافت کرده بودند.

رییس جشنواره‌ی کن در این مراسم اعلام کرد: هرگز فکر نمی‌کردم جشنواره‌ی کن از یک مظنون FBI که حداقل 20 هزار صفحه قطر پرونده‌ی اوست، قدردانی کند. شما یک مبارز و یک برنده هستید.

جین فوندا از منتقدان جنگ ویتنام و از مخالفان سرسخت جنگ آمریکا علیه عراق است

                                                      

در آخرین روز از برگزاری شصتمین جشنواره‌ی فیلم کن، نخل طلای ویژه‌ای از سوی رییس این جشنواره به "جین فوندا"،‌ بازیگر آمریکایی اهدا شد.

 "گیلس جاکوب"، رییس جشنواره فیلم کن در ضیافت نهاری که در هتل کارلتون، با اهدای نخل طلای ویژه به جین فوندا، از فعالیت‌های سینمایی او و تعهدش قدردانی کرد.

سایت جشنواره‌ی کن اعلام کرد، این چهارمین نخل طلای ویژه‌ای است که در تاریخ برگزاری جشنواره‌ی کن، برای تقدیر از فعالیت‌های هنری یک بازیگر اهدا می‌شود.

پیش از این، "آلن رسنایس" و "جرارد اوری" دو کارگردان فرانسوی به‌همراه "جانا مورئو"، بازیگر فرانسوی این جایزه را دریافت کرده بودند.

رییس جشنواره‌ی کن در این مراسم اعلام کرد: هرگز فکر نمی‌کردم جشنواره‌ی کن از یک مظنون FBI که حداقل 20 هزار صفحه قطر پرونده‌ی اوست، قدردانی کند. شما یک مبارز و یک برنده هستید.

جین فوندا از منتقدان جنگ ویتنام و از مخالفان سرسخت جنگ آمریکا علیه عراق است.

محسن نامجو و موسیقیش قسمت ۲

 بالاخره بعد از کلی جستجو موفق شدم کار های محسن نامجو رو پیدا کنم و واقعا میتونم بگم اهنگ ترنجش اولین اهنگ فارسی بود که بعد از مدت ها گوش میدادم .متاسفانه اسم ترکهاشو ندارم که در مورد تک تکشون مطلب بنویسم .ولی دیشب که یک بار گذری کاراشو گوش دادم این نتایجو میتونم براتون بگم.    

                                                                        

                                                                                              

۱. اولین چیزی که در رابطه با موسیقیش به نظرم رسید تاثیر عمده سبک بلوز بود که اصلا تعدادی از اهنگاش تو گام بلوز بود وتاثیری که نامجو از نوازندگان بزرگ بلوز مثل مارک نافلر دیوید بووی اریک کلاپتون و خیلی جالب بود که حتی رد پای سبک خوانندگی اریک کلاپتون و مارک نافلر رو به وضوح می توان توی مدل خواندن نامجو دید که اشعار فارسی رو تو گام بلوز میخونه .اگه شما موسیقی بلوز رو نشناسین امکان داره وقتی دارین اهنگای نامجو رو گوش میدین بگین این یارو چرا اروده میکشه؟

۲.نامجو با کاراش نشون داده کاملا به موسیقش ایرانی و مخصوصا دستگاههای خراسانی تسلط دارد و نمی گم ترکیب قدرتمندی از موسیقی ایرانی و بلوز بوجود اورده بلکه همینکه اولین نفره که چنین کاری می کنه و کار های دیگه ای برای مقایسه نداریم .از این لحاظ به خاطر نو اوری کار هاش قابل تقدیره.

۳.کار زیبای نامجو استفاده از اشعار سنتی ادب فارسی بود که برای اولین بار طرز متفاوتی از کاربرد این اشعار نشونمن میده.همون اشعاری که شجریان باهاش عربده میزنه بشکل کاملا ظریف و جالبی تو ی اثار نامجو میبینیم.

۴. طنز: نامجو شکل متفاوتی از طنز رو توی موسیقی خواندن و نوازندگی به ما اریه میدهد . با اشعار خوب بازی می کنه وشکل نویی رو برای اولین  بار توی موسیقی سنتی ایرانی ارایه میدهد.

۵. صداهایی که توی اهنگاش شنیده میشه یک نوع تجربه فرمی نو رو ایجاد می کنه که من ازش اقبال میکنم چون این نو اهنگ سازی از موسیقی کلاسیک یا به بیانی اهنگسازی تصویری نشات می گیره واستفاده از این صدا ها به ایجاد عمق و فضا سازی هم کمک می کنه .

۶. از پاساژ های بلوزش توی اهنگهای سنتی استقبال می کنم.

۷.از این که به موسیقیه فسیل ایرانی حمله کرده جانانه استقبال می کنم.

۸.ترکیب زیبای سه تار و گیتار.     

                                                        

 

فعلا همین ها به ذهنم رسید وقتی کاملا کاراشو گوش کنم نقد بعدی رو هم میذارم تو وبلاگ ولی چون اساسا ادم منتقدی هستم همین اول با ۱ بار گوش دادن کاراش انتقادم دارم مسلما بیشتر کاراشو گوش بدم این انتقادا بیشتر میشه.

۱.اشفتگی سبک تو بعضی از کاراش بیداد میکنه اینجا هاشو اضافه کاری کرده زیادی عصیان داره زننده شده .

۲.تو اهنگهایی که از گام بلوز بیشتر استفاده کرده موفقتر بوده حتی موسیقی ایرانیشم دلنشین تر کرده .اما جاهایی که تو دستگاه زیاد رفته خراب شده تعادل و دل نشینی رو به هم زده.

۳.پا ساژاش تکراری شده مخصوصا تو چند تا از اهنگاش خیلی مشابه.

۴. کنترپوان؟ کاشکی یه کم بیشتر راجر واترز گوش می دادی کلاسیک گوش میدادی.این قسمت رو ضعیفه.

۵.از صداهای فرعی میتونست استفاده بهتری تو بیان مفهوم اشعار استفاده کنه.که نکرده

برای حالا کافیه

ولی واقعا به نظرم بهترین موزیسین بعد انقلاب کسی نیست جز نامجو من از ترک فکر میکنم جانم ارزوست و ترنج خوشم اومد مخصوصا ترنج که اولین ترک ایرانی بود که بعد از سالهها ۲ ۳ بار گوش کردم.خوب داره راهشو میره و واقعا کاراش قابل تقدیره .

همینکه موسیقی تلفیقی زیبایی رو برای اولیین بار توی ایران اورده واقعا جای شکر داره.

من که فعلا ازش حمایت میکنم.

حامد.   اینم لینک مصاحبش با حیات نو http://www.hayateno.org/Detail.aspx?cid=82825&catid=563   

                                                                                                                                                                                         

فریاد .سانسور کنسرت بزرگ گروه راک گات در ایران

وای و فریاد از این مملکت

مملکتی که مسیول امور تربیته دانشگاهه ملیش به گیتار میگه ساز شیطان.

مسیولان دانشگاه علوم پزشکی تهران در یک اقدام شنیع وغیر انسانی مخالف ازادی بیان فکر عقیده کنسرت گروه گات رو در حالیکه تمامی ۱۲۰۰ بلیط ان بفروش رفته بود و۲ روز به کنسرت باقی مانده بود لغو کردند.

این حادثه در حالی اتفاق میافته که گروه راک گات ۶ ماه برای اجرای این کنسرت تمرین مداوم داشتن و من خودم شاهد بودم که اعضای این گروه تمام هزینه ها را بصورت شخصی پرداخت میکردند و هیچ گونه ساپورتی حتی برای محل تمریناتشان نداشتند.

وما دوست داران وطرفداران این گروه و موسیقی راک و ازادی این حرکت مسیولان دانشگاه علوم پزشکی و سالن رازی  را محکوم میکنیم .

افسوس ناله فغان و نفرین بر مزار این ویرانه